میدونین به یک چیزی رسیدم که فهمیدم شب هرکسی یجور سپری میشه و فرق داره با بقیه
چراکه شبای هرکسی به اندازه غم و شادی های تو دلش عمیق و بی صداست
یعنی چی
یعنی در درون پر از حیا هو و فکر و مشغله مرور روزمرگی یا مرور خاطرات یا فکر به آینده و رویا پردازی و .
ولی از بیرون که نگاه میکنی میبینی در واقع سکوت همجارو فرا گرفته و خودت هستی و خودت .
برای همین بهش میگم شبای هرکسی به همین افکار و رویا پردازی هاش میتونه عمیق و بی صدا باشه
اونجاست که روبرو میشی با واقعیتی که در طول روز باهاش درگیر بودی یا داشتی خودتو گول میزدی یا باورش داشتی و بهش رسیدی ولی تو شب ، توی اون سکوت و تاریکی با خودت خلوت میکنی و شروع میکنی به حرف زدن با خودت .
امیدوارم شباتون مثل من توی اون عمق خلصه ای که هست پر از غم و هیاهوی مرور خاطرات نباشه